×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

قاب شيشه اي من

دلواپسي ها

× لخته های بغضی است بر کاغذ کاهی...
×

آدرس وبلاگ من

delvapasiha.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hd63

پراکنده گویی

پراکنده گویی
چه حالیست حال هیچ نداشتن ، هیچ نبودن، هیچ بودن ، با زجر نفس کشیدن ، از ترس در ظلمت زیر آواز زدن ، به جان آوای جنون آمیز شوق هستی را شنیدن ، با چشم گریان خندیدن . چه حالیست زندگی .

سعدیا به ریشخند میگویی "هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برون می آید مفرح ذات ، پس در هر نفس دو نعمت موجود" ؟ . لحظه ای که گذشت ، اندوه خاطره ای را با خود ندارد ؟ و لحظه ای که میرسد هراسی دیگر را ؟ .

آه براتیگان ... من در قرن بیست و یک زندگی میکنم ! اکنون همه خوابیم ، یا بیداریم و باز نمیتوانیم ...

 

                               I Live In The Twentieth Century   
 

 

I live in the Twentieth Century
and you lie here beside me. 

You were unhappy when you fell asleep.
There was nothing I could do about
it. I felt hopeless. Your face
is so beautiful that I cannot stop
to describe it, and there's nothing
I can do to make you happy while
.you sleep

( توصیه میکنم ترجمه ی موجود فارسی اشعار براتیگان را نخوانید)

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

چه ابهام عجیبی ست در شعر حافظ ! یعنی در این عالم خاکی به دنبال انسان نگردیم که میراثی از او در اینجا نمی یابیم ؟ یا باید همین عالم خاکی را به همان عالمی دیگر مبدل کتیم ؟ ما بسازیم یا آنکه این عالم خاکی را ساخته است ؟

همین ابهام-گویی را هگل نیز داشت . وقتی هگل میگوید : " واقعی معقول است و معقول واقعی " ، محافظه کاران پنداشتند که چون واقعی معقول است ، پس همین وضع موجود عقلانیست ، اما چپ های موسوم به هگلیان جوان پنداشتند که چون معقول واقعی است ، باید این بی هنجاری را تغییر داد تا به معقول رسید .

اما ...

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است//عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما ؟؟

آه براتیگان ... چه تلخ و چه تندی . از قرن بیست تا بیست و یک هنوز گاهی مثل یکدیگریم .

Love Poem

It's so nice
to wake up in the morning
all alone
and not have to tell somebody
you love them
when you don't love them
any more.
 

آه براتیگان ... دم خروس را باور کنم یا ...

Color As Beginning

Forget love
I want to die
in your yellow hair

 چه حالیست از جنون خندیدن و " رقصنده ای در تاریکی " بودن !

پیپ من رو ندیدید ؟ ( پیپ نامجو رو گوش دادید؟)

شنبه 3 مرداد 1388 - 10:57:49 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


چقدر عجيبه كه ...


sobh bekheyr!!!


پدر مومن من.... مادر مقدس من


چه با تو وچه بدون تو


طعم عاشقي


من مي ترسم پس هستم


چرند و پرند


آیا کسی بر رنج های جوانان می‏گرید؟


گویمت از هفت رنگان مو به مـو


دلواپسی ها


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

107869 بازدید

49 بازدید امروز

13 بازدید دیروز

133 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements