It hurt when I lost each of the men
I fell in love with.
Now, though , I am convinced
that no one loses anyone,
because no one owns anyone.
That is the true experience of freedom:
having the most important thing in the world
without owning it.
Eleven Minutes
از دست دادن هر انسانی که دوستش می
داشتم آزاردهنده بود . گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس کسی را از دست
نمی دهد زیرا هیچکس مالک کسی نیست . این تجربه واقعی آزادی است : داشتن
مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی.
یازده دقیقه
خدا می داند که ما هنرمندان زندگی هستیم...
روزی چکشی به ما می دهد تا مجسمه ای بسازیم...
روز دیگر قلم مو و رنگ می دهد تا نقاشی بکشیم ...
یا کاغذ و قلم می دهد تا بنویسیم...
اما هرگز نمی توان چکش را بر بوم نقاشی به کار برد و یا مداد را بر تندیس.
به کرم ابریشم فکر کن .
او تمام عمرش را روز زمین می گذراند ، به پرندگان غبطه می خورد و از آنچه سرنوشت برایش مقدر کرده است ازرده خاطر است .
فکر می کند : من منفورترین مخلوق عالم هستم ، زشت ، چندش آور و محکوم به خزیدن روی زمین .
روزی مادر طبیعت از کرم می خواهد
که پیله ای بتند . کرم وحشت زده می شود . او تا آن روز هیچ پیله ای نتنیده
است . خیال می کند که با این کار ، مقبره اش را می سازد و خود را برای
مردن آماده می کند .
با وجود همه ناخرسندی اش از زندگی
، به خداوند گله می کند : خدایا ، حالا که به این زندگی پست عادت کرده ام
، می خواهی تمام چیزهای اندکی را که دارم از من بگیری !
با نومیدی خود را در پیله محبوس می کند و در انتظار سرانجام کار می ماند .
بعد از چند روز متوجه می شود که به پروانه ای زیبا بدل شده است . می تواند به آسمان پر بکشد و همگان او را تحسین می کنند .
کرم ابریشم از معنای حیات و کارهای خداوند حیران می شود
هر وقت چیزی را طلب کنی تمام کائنات دست به دست هم میدهند تا تو آرزویت را محقق سازی .