چه خوش ! می خواهم راه دوزخم را
با گزین گویه ها فرش کنم . ( از اشعار نیچه)
نمایش نامه ای کمدی خوندم از تیری مونیه به نام عیش و نیستی ( منتقد و نمایشنانه نویس فرانسوی که هجویه های سیاسی و آثار تحقیقی فراوانی دارد . ژاندارک و همراهانش از آثار معروف اوست) . اصلا مایل نیستم داستان رو تعریف کنم . فقط چند جمله از نمایشنامه رو عینا نقل میکنم :
چون دنیا هیچ معنی ندارد ادبیات هم نمیتواند بر دنیا دلالت کند مگر اینکه بی معنایی همه چیز را ملتزم بشود . راز جهان این است که جهان رازی ندارد . حتی پوچ هم نیست . این احساس پوچی یعنی دلمان میخواهد که دنیا معنی داشته باشد !. پوچی پوچ است . هر کاری شبیه کارهای دیگر است و هر دقیقه ای شبیه دقایق دیگر و هر آدمی شبیه آدمهای دیگر !
به مانند جمله ی آبی متن فوق چندی پیش به این نتیجه رسیدم که برخی انسان های خداباور آرزو میکنند تا کاش خدایی نبود تا به گندروزگار خود ادامه دهند و بسیاری از خداناباوران ته دل امید دارند که کاش خدایی باشد کاش کاش کاش ...
یکی از ایرادهایی که اغلب نزدیکان و یا دوستان و حتی کسانیکه آشنایی سطحی باهم داریم به من میگیرند این است که درگیر ایسم ها و اسم ها و مفاهیم(!) میشوی . البته درست میگویند . اما به گمان خودم باید درگیر مکاتب و اندیشه ها شد و راه خود را پیدا کرد نه اینکه درگیر نشوی و بزوار به راه خود ادامه دهی . گاهی فکر میکنم انسانی را می مانم که میگردد تا ببیند دنبال چه میگردد! میدونم هزار سال دیگر هم باز میرسم به همان کوهی که فرهاد آنجاست:
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه / هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
باز از عشق گفتم ؟ راستی چه ارتباطی بین عشق و ازدواج هست ؟ چندی پیش جمله ای خوندم از یکی شاعران بزرگ معاصر که متاسفانه در جوامع عقب افتاده ای مثل کره ی زمین و خصوصا ایران حقیقتی ست تلخ :
عشق سوء تفاهمی ست که با ازدواج برطرف میشود
اما یکی از دوستان عزیزم جمله ای گفت از یکی از داستان نویسان معاصر که تا حدود زیادی آرامم کرد :
آنقدر دوستت دارم که نمیخواهم با هم ازدواج کنیم
وای.... زندگی خیلی خیلی پیچیده س .
خوش دارم همچو نیچه سرخوشانه بانگ برآرم که :
"تنها این دو تو را از جمله ی رنج ها می رهاند :
مرگ زود هنگام
یا عشق طولانی "( از اشعار نیچه)
و به قول شاملو عشق خواهر مرگ است . برای اینکه از خودم هم چیزی گفته باشم با اجازه از محضر نیچه :
" ممکن است این دو نیز تو را از رنج برهانند:
عشق زودهنگام
یا مرگ طولانی"
و به قول شاملو : " من مرگ را زیسته ام " . ( میبینید چقد سوهان روح میشه وقتی کسی روی چیزی یا کسی حتی مثل شاملو مصر میشه!! )
به سبب احترام به آنانی که میگویند زیاد نقل قول نکن از بخشهایی از چرندیاتم درباره گاندی و ریکور در این پست صرف نظر میکنم هرچند در این نیمه های شب حسش هم نیست !! چه بزرگ منشانه !!
108058 بازدید
43 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
70 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian